محل تبلیغات شما
سلام دوستای خوب!

 

 

یه چند وقتی میشد پست نزاشتم.

پنجشنبه نزدیکا ظهر بود پس عمم زنگ زد که سینا یه کاری مخوام انجام بدم اگ موافق باشی چون پول تو دست وبالم نیست بیا شریکی انجام بدیم.منم گفتم باشه.

خلاصه جایی که وسایلارو باید میبردیم یه 3 ساعتی باما فاصله داشت.

اینو بگم که طرفی که وسایل میخواست یه میلیون پیش پرداخت به پسر عمم داده بود و گفته بود وسایلارو (رادیاتور و)برام بیارید اینجا ک اومدین بقیشو میدم.

خلاصه با کلی تردید و اینکه اونجا خفت نکنن مارو از بابت اینکه وسایلارو اونجا ازمون بن و دست خالی برگردیم.کلی استرس داشتیم.

خلاصه ساعت 4 ونیم وسایلارو گذاشتیم تو وانت رفتم به سمت اونجا.خلاصه ساعتای 8 اینا بود رسیدیم.هرچی زنگ زدیم به یارو تلفنشو برنمیداشت و اخرین باری که باهاش حرف زدیم گفت که اک دیدید تلفن جواب ندادم و فلان من توی یکی از تالار ها هستم و بیاید اونجا دنبالم.

خلاصه هوا تاریک شده بود و ادرس تالار عروسی رو پیدا کردیم و پسر عمم به خواننده گفت  و اخرش یارو رو پیدا کردیم.با کلی استرس وسایلارو تحویل دادیم و پولو گرفتم.ازاین ور که برگشتیم حسابی میخندیدم از بابت اینکه کارمون خوب بوده و فلان.

امروزم پسر عمم پولو برام برگردوند و گفت 1 تومن سهم تو میشه بردار.منم نخواستم ازش بگیرم و به اصرار 100 تومن ازش گرفتم.خلاصه کلی تشکر کرد بابت اینکه کمکش کردم و تونسته این کارو انجام بده.

اینم از روز پر استرس ما!

پی نوشت:این روزا خیلی فکرم درگیر ی کاری هست به پول خیلی زیادی نیاز دارم و باید طی یکی دو روز دیگه اون پولو جور کنم و خداروشکر تا الان یکی دو نفر پیدا شدن بهم پولو بدن.

پی نوشت 2:الان که این مطلبو مینویسم برادر زاده ام اومده پیشم تو دفتر .مامانش رفته پیش چشم پزشک و آراد رو اورده پیش من.الانم داره نقاشی میکشه واسم.

این پایینم نقاشی عمو سیناش تو لپ تاپ واس اقا آراد!!!!

 

روزای شدید پرکار

یه کاری کن که میتونی...

روزای ارزونی سلام!

خلاصه ,تو ,وسایلارو ,اونجا ,کلی ,عمم ,بابت اینکه ,پسر عمم ,رو پیدا ,بود و ,پی نوشت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درباره پرسش مهررییس جمهور